با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+دقيقها و ثانيها نفس نفس ميزنند.....
هيچکس منتظر فردا نيست....
چهل روز گذشت و من بازهم همان بنده ي خطاکار تو ام...
زمين قهر کرده است......
بالاخره توانسته تمام وجود اين هفتادوتن را در اغوش بکشد....
هنوز زمين آرام نشده است...
چندروز پيش آسمان وجود دختر ديگري را در خود احساس کرد...
دختري که با همه ي کوچکي اش بزرگ بود
قهرمان کوچک بزرگ همان دختر تنهاو دور از پدر بود...
همه ي اين بزرگان را به ماهديه داد
+ني ني هاي امروزي :
هنوز بلد نيست بگه مامان بابا
عمه و خاله هنوزسر اينکه بچه اول بگه عمه يا خاله دعوا دارن غافل از اينکه
رفتيم مهموني بچه چندروزي از1 سالگيش گذشته به1 خانوم که تو دستش تبلت بود گفت:تبتتو ميدي ببينم؟؟؟
والاماکوچيک بوديم از اول سال تا اخر سالو20 ميگرفتيم اخرش عروسک خراب شده ي فرزندان بزرگترو بهمون ميدانن چقدرم خوشحال ميشديماااا
+پاييز آمده است....
بهار هم رفته است....گرچه بهار امسال با پاييز فرقي نداشت..
سوزش بيشتر بود...بيشتر مرا سوزاند..
هوا سرد نبود ولي هواي دل من سرد بود..
سرد بود...سرد سرد
انموقع همه جا سبز بودولي قلب من سياه سياه...
اکنون دنيا هم رنگ عوض کرده...
مثل من شده سياه سياه..
با برگهاي پاييزي شکننده...
+با پالتوي گرم در راه رو راه ميروم....
انتهاي راه رو به پنجره اي ميرسم.......
دستانم را دستگيره ي پنجره قفل ميکنم و پنجره را به آرامي باز ميکنم
صداي درد پنجره در راهرو ميپيچد ومرا ازار ميدهد
راهرو خالي خاليست.
انسوي پنجره را ميبينم..
هيچ کس در خيابانها نيست فقط زمين است و آسمان
وخدا..
وخدايي که در اين نزديکيست..
ناگهان دلم ميلرزد..
نم باران شيشه را ميشويد ومن دستانم را بيرون ميبرم
قطرات باران به
+ارام آرام و بي صدا.....
در اين سکوت گنگ عالم...
فريادهاي بي امان عاشق خدا پيچيده است.....
عاشقي که همه چيزش را به پاي خدايش ريخت....
اي عاشق تنها...
السلام عليک يا ابا عبدالله الحسين
+آسمان آيينه زار را به تو تقديم ميکنم...
تمام تکه هاي درخشانش از آن تو..
اسمانش خيلي مهم نيست...آن هم مثل روزگار است...رنگ عوض ميکند...
روزها سفيد ميپوشد و شبها سياه...
ولي قلبش ...
تکه هاي درخشانش يکرنگند......
انها حتي روزها هم همانند ..
نديدشان..
محو شدنشان...
رابه پاي يک رنگيشان ميريزند..
+آزارم ميدهند به عمد....
اين خاطرات لعنتي ....بيا
فقط بيا و خاطراتت را با خودت ببر..
ديگر دارند نابودم ميکندد..
حتي از رفتن تو هم دلخراش ترند
مرا بيشتر شکسته اند....حتي بيشتر از تو