خلوت است.............

هیچ صدایی نیست...........
 

همه خوابند ...............
 

حتی درختان هم خواب هستند................
 

برگها آرام آرام می افتند
 

آری فصل خزان است
 

اما نمیدانم چرا دیگر برگها که میریزند در دلم آشوب بپا نمیشود
 

اشکال از من نیست از برگهاست
 

برگها برای فصل خزان نمیریزندآنها از درخت خشک و خیس خسته شدند
 

.

اینجا این همه چیز سوت و کور است 

دیگر احساسی نیست
 

گفته بود فقط دروازه ی دلت را بسوی عشقت باز کن
 

من هم به سوی عشق خود بازش کردم اما گویی اشتباه بود
 

باید عشق را به معنای حقیقی میافتم
 

خدا گفته بود فقط به سوی عشق حقیقی ات نه هر عشق پیش پا افتاده ای

.

هر بار که تو رو میخوانم تورو حس میکنم ای عشق ابدی من:خدا

اینجا همه چیز تاریکی مطلق است

تاریک تاریک

ستارگانش هم دیگر پیدانیست فقط ابر است 

ای کاش کمی 

کمی میباریداین ابر 

هنوز هم من و شب و تنهایی با هم در قایق خیال هستیم

هنوز هم منتظر

هنوز هم ساکت وپر از درد

دلم تنهایی نمیخواهد 

خدا میخواهد

خدا

دلم حس تازگی میخواهد

حس میکنم حس ...................

اینها فقط حس هستند 

از سرکوبش کردم که فقط خدا میداند

حسم را میگویم

کاش یک بار هم به احساسم احترام میگذاشتم  

یک عمر گذشت ومن هنوز هم میترسم 

میترسم از برملا شدن احساسم

اما اینبار دیگر نمیخواهم سرکوبش کنم

اینبار میخواهم فریاد بزنم 

تا گوش مردم بیخیال این شهر پر شود از احساسم

.

تمام نا تمیهایم با تو تمام میشود..........

چرا نمی آیی؟..............

چرا نمیآیی تا تمامم کنی

البته من دیگر تمام شده ام

ولی حس تمام بودن نمیکنم

کمی مانده ام هنوز 

پر از خالی شده ام 

.

یه روزایی .................

یه جاهایی.........................

از یه آدمهایی که انتظارشو نداری دلت میگیره

همش بغضتو میخوری

هی دونه دونه های اشکتو با دستت فوری پاک میکنی

ولی فقط کافیه 1نفر دیگه تو این موقعیت درکت نکنه ویه چیزی بهت بگه

اونوقته که دیگه هیچ کاری نمیتونی بکنی 

دیگه حتی نمیتونی اشکاتو با دستات پاک کنی

اونوقته که متنفر میشی از دنیا

ولی یه چیزی رو به دست میاری 

یه دل سنگ که حتی غم دیگران هم ناراحتش نمیکنه

حتی اگه با احساس ترین آدم دنیا باشی

چون کینه و نفرت دلتو پر کرده 

خاصیت نفرت فقط همینه که همه ی دنیاتو سیاه میکنه

حتی

حتی قلب پاکت رو

.

از من پرسید:چقدر دوستم داری؟

من هم گفتم:به وسعت مشت کوچکم.

این را شنیدو رفت ......

بی دلیل رفت.......

دلیل پاسخم را ای کاش فقط 1بار خواسته بود

مشت هر کسی به وسعت قلب اوست و قلب هر کسی تمام وجود او

.