هنوز.........
نگران نباش....
من خوب میدانم باحسرت نبودنت چگونه تا کنم.....
فقط برایم بنویس
هنوز هم لبخند میزنی؟..
.
[ چهارشنبه 92/6/27 ] [ 3:50 عصر ] [ تینا ]
9 نظر
نگران نباش....
من خوب میدانم باحسرت نبودنت چگونه تا کنم.....
فقط برایم بنویس
هنوز هم لبخند میزنی؟..
.
پشت این پنجره جز""""هیچ""""بزرگ هیچی نیست
.
باز باران میبارد.......
باد میرقصد در میان علفزارها....
پنجره را میشوید باران......
دیگر آسمان هم غرش میکند....
از دست تو عصبانیست...
از غرور له شده ی من....
احساس دیوانه وار من.....
قلب ترک خورده ی من.....
و تردید تو.....
اشکهای من ....
باز دوباره میبارد آسمان.......
تا تسلایی باشد بر دل من!
.
دلیل بی خوابیم را چگونه بگویم؟
وقتی یاد تو از سقف اتاقم چکه میکند!!
.
میگویم :سرد است.
تو میگویی:یک لیوان چای گرم گرمت میکند.
چرا نمیفهمی دلم دیگر چای گرم نمیخواهد ....
دستان گرم میخواهد....
.
قلبم سرد است
نه دستانم...............